سید حسین یا فاطمه السادات
من ماهای اول خیلی حالت تحوع تا جایی که یک بار هم بستری شدم
ولی خودم دوست داشتم توی محیط خونه باشم وقتایی که من حالم بهم می خورد و می رفتم طرف روشویی اگه کسی پیشمون بود همسری به شوخی می گفت دلیلش اینه که سرماخورده
بعد از گذشتن اون رو زا که سراسر خاطره الان دیگه ماه تعیین جنسیته . . . . .
و از طرفی چون بازار شهریوره همسری بیشتر در مغازه اس منم چهارشنبه 30شهریور اومدم خونه مامان جون نسرین و با هم رفتیم بیمارستان حضرت معصومه بعد از اینکه خانم دکتر منو معاینه کرد و برام سونو نوشت
خانم دکتر ازم پرسید که می خوای صدای قلب عزیزتو بشنوی ؟
منم که خیلی دوست داشتم و واقعا صدای ضربان قلب عزیزم منو آرام می کرد،سرمو به علامت تایید تکون دادم نمی دونی چه حسی زیباو لذت بخشی بود. اینقدر خوب بود که گفتم میشه مادرمم بیاد داخل؟
بعد مامان جون نسرین اومد و اونم خنده ای از سر شوق سر داد *
اونوقت خدارو شکرکردم و ازاینکه ایندر لطفشون در حق بنده هاش زیاده
خدای مهربون ازت ممنونم*
نزدیک ظهر رفتیم نوبت برای سونو گرافی پیش خانم دکتر موتمنی وقت گرفتیم زمان مراجعه برای ویزیت ساعت 4 بعدازظهر شد و من نفر دهم بودم خانم دکتر تشخیص دادند که نی نی ما پسمله و اسمش سید حسین
بعد گفتند ١٥ هفته و شش روز (١٦هفته) مبارکه
البته عمو وحید همش می گفت برادر زاده های من پسرن(حتی یک ماه قبل از بارداری )چون همش می گفت دوقلواند البته تا امروز دکترا چیزی راجع به دوقلویی نگفته ولی عموجونت همچنان روی عقیده ی خودش مونده