سیسمونی

پسر گلم سلام 

و یک سلام دیگه به دوست های خوبم

ببخشید یه مدتی دیر اومد چون خیلی کار برامون پیش اومد ولی با کلی تعریف اومدم

عزیزم تواین مدت که نبودم اتفاقات زیادی افتاده مثلاً خدا خواسته وقتی میریم خونه مامان جون نسرین یه همبازی داشته باشی آره قربونت برم عروس خاله زهرا هم توراهی داره خدا بهشون ببخشه  ان شا ا...ما هم که خیلی خوشحال شدیم می دونم شما هم خوشحال شدی

دقیقاً2  آبان بود که با مامان جون نسرین و خاله سوسن رفتیم برای خرید سیسمونی

 نمی دونی دلم برای وسایلای بچه گونه ضعف میره

خلاصه چند روزی طول کشید تا همه ی خریدهارو انجام دادیم،حالا دیگه خیالمون راحت شده و همه چیز آماده ورود شماست.

قراره بعد از محرم و صفر اتاقتو بچینیم ، اون طوری بهتره، آخه عزیزم تو ساداتی باید حرمت جدتو نگه داریم،تا ان شاا.. آقا هم نظر خیر به زندگیمون بندازه.حتماً وقتی اتاقو چیدیم ازش عکس میگیرمو داخل وب میذارم.....

راستی از اول محرم خونه دائی احمد(دائی پدری) تا شام غریبان روضه داشتند مرسی که هوای مادری رو داشتی و کمکم کردی که تو مراسم شرکت کنم و همش برات دعا کردم و می دونم شماهم مارو دعا کردی که من می تونستم اونجا باشم 

 داشت کم کم یادم می رفت

یه مدت دارم کلاس های آموزشی برای آسون بدنیا اومدنت میرم